روحانیونی که در روستا وعظ می نمودند را به یاد داری هرکدام سبک وسیاقی داشتند و ارتباط خاصی با جامعه
، حجت الاسلام قدرت وجدانی سرابی با آن عبای زرد و قهو ای نعلین زرد رنگ ،نحوه چای خوردن خاص خودش(چایی
در نعلبکی ریخته بعد از خنک شدن در فنجان ریخته و با یک قند ) سخنرانی های شب های عاشورواحیایش سوزناک بود ، سخن
از قمر و کهکشان نیز می گفت ، با عده ای صیغه اخوت بسته بود ، فردی حلیم و خوش برخورد جلوه می کرد.حجت الاسلام حسین
بهبهانی ، مردی قد بلند و سوار بر اسب ، عبای سیاه و عمامه سفید ، سخن گفتنش از جریانات کربلا همانند به تصویر
کشیدن صحنه کربلابود به صورت نقطه به نقطه ، زیاد اهل نوحه خوانی نبود ولی سخنانش جالب بود،
از نظر کلامی فردی روراست و رک گو ، سری نترس داشت ،آخر کلامتش را مد می داد و
کلام را آشکارمی نمود.خواندن عقد ازدواج جوانان با صدای ایشان شنیدنی بود.
حجت الاسلام ملا عیسی که خیلی ساده و خودمانی وعظ می نمود ،
اصلا در وجودش غرور و تعارف نبود ، تعداد حاضرین در
مجلس اهمیتی نداشت و آنچه اراده به گفتنش داشت، می گفت ،هرچند دارای
مشگل جسمی بود ولی کلامش برای عده ای دلنشین بود هر چند که عده ای قلیل، تحصیل
کرده ی سطح دبستانی خود را از او فراتر دانسته و دیپلم ناقص یا کامل مدرسه ای خود رابعضا بالاتر
از معممین می دانستند ولی آن مرحوم پاسخ های زیبایی و در شان مطرح می کرد .یک روحانی که از وایقان
می آوردند پیرمردی بود خوش قلب و ساده ، بیشتر برای عزاداری خانواده ها می آمد ، آخر کلمات را بیش از اندازه
مدّ می داد ،تلقین دادن وی برای مرحوم شدگان واقعا سوز ناک و از روی صدق و صفا بود.در هر منبرش تذکری در مورد ربا خواری میداد.